کاش لحظهی دیدار ماهم
همچو ساعت های رأی
بارها و بارها تمدید میشد...
زهراقندی
به سر رسید این جمعه هم
چه خودش
چه آن غروب مرگبارش..
اما چه سود
شنبه ها از جمعه ها هم بدتر است
پس از آن گردباد رفتن تو
در عصر شنبه
من تمام هفته ام را باختم...
#زهرا_قندی
دِلَم پـاییزی میخواهَـ ـد
پُر از صـِدایِ بَـرگهـ ـایِ خُشْک
دِلـَـ ـم پاییزی میخواهَـد
پُـر از آسمانهایِ خیـسـ
دِلـَ ـم پاییزی میخواهَـد
پُـر از سَـرمایِ دَستانَـتـ
با گَـرمایِ مَـن
پـاییزی که مـَن گَرمایَــش باشَـم
دِلَـم واای کِه دِلَـم
چِه پاییزی میخواهَـد
پاییزی پُر از پاییـزهایِ قـَبل...
زهراقندی
پر پروازم را شکستی
بعد از آن پرواز بی برگشت...
تنم را آتش زدی
بعد از آن حرف تلخت...
چشمانم را سیلاب کردی
بعداز پس گرفتن دستت...
بر گونههایم قحطی و خشکسالی پدید آوردی
بعد از محروم کردن بوسههایت...
نمیدانم
مگر میشود این همه بلای طبیعی
برجان یک آدم بیافتد
و دم نزند از اینهمه درد
#زهرا_قندی